کد مطلب:224192 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:253

قبر و قبله
در این كه قبر در سرداب بود سخنی نیست و این كه مظهر قبر در روی سرداب بنا شده آن هم مورد اتفاق است اختلافی كه هست این است كه قبر روی سرداب قبلا انحرافی داشته و فاضل قطیفی متوفی قرن نهم با محقق كركی متوفی قرن دهم در این رشته اختلاف نظری داشته اند:

آستان قدس رضوی



نسیم قدسی یكی گذر كن

به بارگاهی كه لرزد آن جا



خلیل را دست ذبیح را دل

مسیح را لب كلیم را پا



نخست نعلین ز پای بر كن

سپس قدم نه بطور ایمن



كه در فضایش ز صیحه ی لن

فتاده بیهوش هزار موسی



ز آستانش ملایك و روح

رساند بر عش صدای سبوح



به خاك راهش ملك به خدمت

رسل بذلت همی جبین سا



نسیم جنت و زان ز كویش

شراب تسنیم روان ز جویش



حیوة جاوید دمیده بویش

به جسم غلمان بجان حورا



فلك بگردش پی طوافش

ملك بنازش ز اعتكافش



ز سربلندی ندیده قافش

صدای سیمرغ نوای عنقا



مهین مطاف شه خراسان

امین ناموس ضمین عصیان



سلیل احمد خلیل رحمن

علی و عالی ولی و والا



بگو كه نیر در آرزویت

كند ز هر گل سراغ بویت



مگر فشاند پری بكویت

چو مرغ جنت به شاخ طوبی



علت انحراف صندوق و قبله چنانچه در روضات نقل كرده اند در سلطنت شاه اسماعیل صفوی به دستور محقق ثانی قبر متیاسرا بنا نهاده شده باشد و شیخ بهائی كتابی در ردی كه برایشان نوشته «مسماة بتحفة اهل الایمان فی قبله عراق العجم و الخراسان» كه اهل خراسان و اهل عراق جدی را به ما بین الكتفین خود قرار دهند و محراب ها را مایل به جنوب ساخته اند. و شاید ضریح و صندوق مطهر را هم بدین مناسبت متیاسرا بنا كرده باشند - ولی شیخ بهائی



[ صفحه 148]



در این كتاب تحقیق فرمود كه قبله مشهد درست ما بین نقطه جنوب و مغرب است در هر حال روی همین صندوق ضریح مطهر و شبكه طلا و فوق آن شیروانی از چوب پوشیده به طلا می باشد كه هم اكنون هست و روی آن شیروانی پوشش های ضریح مقدس است كه اكثر قیمتی و زربفت می باشد و طوق طلای جواهر نشان در دو طرف آن سر طوق و خرقه جواهر نشان است.

محقق كركی معتقد بود كه صندوق روی قبر انحرافی نداشته و فاضل می گفته انحرافی داشته است و این انحراف در بناء و ساختمان اولی بوده زیرا بنا به نظر نگارنده همان بنای اسكندری است و قبل از اسلام ساخته شده و قبله ای نبوده كه رعایت شود و در زمان اسلام حمید همان قبه را مدفن هارون قرار داد و عكس آن در همین كتاب كه به زحمت به دست آوردیم شاهد مدعا می باشد و پس از آن كه مدفن امام علیه السلام شد تمام نكات و دقایق رعایت شد تا آن كه به كلی بنا عوض گردید و در این اواخر كه ضریح را برداشتند معلوم شد حق با فاضل بوده و در بناء قدری انحراف رخ داده و لذا در سال 1308 شمسی مطابق 1350 قمری مطاف مطهر زوار كه محجر به ضریح است تغییر داده شده و درست نصب كردند به طوری كه فاصله پشت سر بیشتر شد از سابق و هنوز هم قدری تیامن دارد.

صندوق خاتم

از تتبع و تحقیق كه در متون تواریخ به دست می آید این است كه روی قبر امام هشتم علیه السلام در زمان عمادالدوله دیلمی صندوقی از چوب فوفل كه بسیار قیمتی بود ساخته شده و با بندهای طلا بست هائی به آن زده اند و روی قبر كه از خشت خام و گچ ساخته شده قرار داده اند و این صندوق در تحولات تاریخی پوسیده و طلاها چون در سرداب بود سیاه شده پس از قرونی ممتد كه بر آن گذشت به گمان بست آهن بر صندوق بیرون آوردند و قسمت های آن صندوق فوفل در موزه و خزینه موجود است كه عكس های آن تهیه شده و در همین كتاب مشاهده می كنند و آهن ها پس از تمیز شدن معلوم شد طلا است و زرهی از طلا روی آن قبر بود كه نمی توان قیمت بر آن معین كرد زیرا اهمیت ساختن آن زره بیش از ارزش طلای آن بوده است و این زره مسلم از دوره سلجوقیان باقی مانده است كه اخیرا با سایر طلاها كه بالغ بر 46 من می شد پس از تحولات بسیاری كه در تاریخ و جراید ضبط شده است آب كرده فروختند و زمین زراعتی بزرگی كه در دره گز برای آستانه خریدید كه درآمد خوبی دارد.؟!



[ صفحه 149]



صندوق مطهر امام رضا (ع)

صندوق چوب فوفل كه دارای بست های طلا و نقره بود تحقیقا از سال پانصد هجری یغنی 775 سال پیش بود و تقدیم كننده آن انوشیروان مجوس اصفهانی است كه تقدیم نمود.

در كتاب روضات الجنات به نقل كتاب ثاقب المناقب می نویسد انوشیروان مجوس اصفهانی كه در دربار سلطان محمد خوارزم شاه منزلتی عظیم داشت او را به سفارت مرو فرستاد تا حضور سلطان سنجر برود و چون او به مرض برص مبتلا و موجب تنفر مردم بود می ترسید به دربار سنجر برود.

چون به مشهد رسید به او گفته شد اگر داخل حرم شوی و آن جا تضرع و زاری كنی خداوند به بركت صاحب این قبه منوره تو را شفا می بخشد - گفت من مجوسی هستم شاید خدام راه ندهند گفتند لباس خود را تغییر بده تا تو را نشناسند انوشیروان مجوسی شبانه با لباس مبدل به قبر مقدس رضوی پناه برد و به بركت آن وجود مبارك همان جا مرضش علاج شد كه چون بیرون آمد اثری از برص در دست خود ندید همانجا اسلام آورد و برای قبر مقدس شبكه صندوقی از نقره ساخت (گویا همان صندوق چوبی است كه به نقره و طلا بست زده شده بود) در سال 734 كه ابن بطوطه سیاح معروف به مشهد وارد شده در این اواخر كه صندوق چوبی را دیده كه به روپوش نقره پیچیده شده و با میخ های طلا بست زده شده در این اواخر كه صندوق چوبی پوسیده شده بود طلاهای بست آن به نام شاه عباس كلب آستانه كنده شده بود و معلوم می شود شاه عباس همان صندوق را با طلا تعمیر و ترمیم و بست و بندی كرده كه از بین نرود و باز هم سیصد سال ادامه یافت.

صندوق مبارك

نسبت به صندوق مبارك حضرت رضا علیه السلام اختلاف بسیار است و برخی ضریح گفته اند و صندوق اراده كرده اند و نسبت به صندوق هم مدارك تاریخی در دست نیست همین اندازه مسلم است كه اول صندوق چوبی روی مرقد نهادند و سال ها بود تا در اثر خرابی یا زلزله یا برای تعمیر تغییر و تبدیل یافته و از آن اثری نیست پس از آن صندوقی فولادی روی مرقد گذاشته اند كه سال ها باقی بود و در ایام خوارزمشاهیان تبدیل به صندوق چوب و طلا گشته كه از آن تعبیر به ضریح می كنند و بدیهی است منظور از صندوق آن چه بر روی مرقد و قبر مطهر می گذارند می باشد و ضریح عبارت از شبكه محیط بر صندوق است.

باری صندوق طلا از قرار قرائن تاریخی مانند درهای نقره و طلا و درهای چوب شمشاد و



[ صفحه 150]



تزیین داخل روضه و قنادیل طلا باید از همان قرن شش به بعد باشد و این صندوق در داخل ضریح است صندوق در اثر گرد و غبار آلوده شده از رنگ خود برگشته به اضافه روی آن از حریر و ابریشم یا پارچه های قیمتی زربفت پوشیده شده بود و این صندوق باقی بوده تا در سال 1311 شمسی و 1341 قمری این صندوق كه از زرناب بوده با مقداری از طلاهای كتیبه های گنبد كه میناكاری و به خط علیرضای عباسی بوده به وزن بالغ بر 60 كیلو و از ذخایر نفایس آثار عتیقه جهان اسلام است به موزه انتقال داده شد تا مورد تماشای علاقمندان به هنر و صنعت قرار گیرد و به جای آن صندوقی از مرمر با تشریفات خاصی كه عكس آن در همین كتاب دیده می شود به جای آن گذاشته و خوشبختانه این كتیبه ها محفوظ ماند و مقداری از آن كتیبه های قیمتی كه به خط علیرضای عباسی روی زرناب با خط مینا نوشته شده بود بهر تقدیر دوباره در دوره 14 تقنینیه در مجلس شوری با مذاكرات بسیاری كه در صورت جلسات ضبط شده به خزینه امام رضا علیه السلام برگردانیدند.

بعد از جشن نیمه شعبان ضریح جدیدی كه از سنگ مرمر تهیه شده بود روی مرقد نصب نمودند و سپس ضریح های سه گانه را تفصیل داده بود بدین قرار:

1- اول ضریح فولادی بیرون كه دسترس زوار و بوسه گاه زائرین بود و فتحعلی شاه تقدیم نموده.

2- دوم ضریح طلای مرصع به جواهر تقدیمی شاه رخشاه نادری.

3- ضریح تقدیمی شاه طهماسب صفوی آن گاه می نویسد صندوق جدید از سنگ مرمری است كه از شانذیر آورده اند و گوید حاجب ماوراء نور نیست به قسمی كه نور آفتاب و الكتریك از آن عبور می كند.

این سنگ در روی قبر مطهر یكپارچه و به طول دو ذرع و در چهار طرف قطعه سنگ از همان جنس به ارتفاع 5 / 1 ذرع و عرض سنگ روی قبر مطهر 15 / 1 متر و چهار طرف مرقد مطهر را به اندازه سه چهارك با سمنت پر نموده اند و قطعات سنگ روی میله های آهنی بسیار ضخیمی قرار گرفته كه هیچ وقت احتیاج به تعمیر ندارد.

از قرار اطلاعات واصله كه ظن قوی بر صحت تام آن است در زیر پایه های صندوق سابق سكه های تاریخی طلا و جواهرات بسیاری گذاشته شده بود كه به سنن ملی برای ثبت اسناد در تاریخ معمول بوده مانند سكه هائی كه در سد كرج ریختند در مرقد امام علیه السلام هم



[ صفحه 151]



ریخته بودند تا در آینده تاریخ معلوم شود بانی بنا كی بود. و در تعویض صندوق از آن سكه ها به نام امام علیه السلام یافتند كه از تتبع كتب حدیث معلوم می شود تا سال 206 سكه به نام حضرت امام رضا علیه السلام می زدند كه نمونه آن موجود است. بنابراین ضریح و شبكه و صندوق از نقره تقدیمی انوشیروان مجوسی اصفهان است كه معاصر سنجر سلجوقی بوده و به واسطه مرض متوسل به حضرت ثامن الائمه شد و شفا یافت.

سرداب

قبر در همان بقعه ی هارونی در سرداب بود كه در این قرن مدخل آن را پس از تحكیم بنا پوشانیدند - و برای استحكام پایه های (بتون آرمه) آهن و سیمان ساختند و سقف محكم بر آن زدند و مدخل كه در مسجد زنانه پشت سر طرف دست چپ هنگام ورود بود مسدود كردند - و روی قبر بالا سنگی بزرگ به دست حجارباشی (حاجی محمد حسین زنجانی) تهیه و نصب شده است.

راه سرداب نزدیك قبر مرحوم حاجی میرزا موسی خان است.

از اخبار چنین مستفاد می شود كه جسد مبارك حضرت رضا علیه السلام در میان سردابی واقع شده و سطح حرم با سطح مرقد مطهر مقداری متفاوت است ولی ضریح روی سرداب قرار گرفته.

قطب راوندی در خرایج می نویسد: حضرت ثامن الائمه وصیت فرمود كه قبر مرا نزدیك به دیواری بكنید - به طوری كه بین قبر هارون سه ذرع فاصله باشد و هنگام حفر قبر میان مرقد به شكل ماهی لوحه ای از مس خواهید دید كه روی آن به عبرانی نوشته شده:

هذا روضه مقدس علی بن موسی الرضا علیه السلام

و هذا حفری هارون الرشید

مرقد مبارك

چون حضرت علی بن موسی الرضا به خراسان تشریف آورد وبه طوس رفت و خانه و باغ حمیدبن قحطبه را دید فرمود قبر مرا در این قبه قرار دهید و همین كه به زهر مامون شهید شد او را به طوس آوردند ودر همان محل بر حسب وصیت خودش دفن كردند و آفتاب وجود رضوی كه از مشرق مدینه طالع گردید در زمین طوس افول وغروب نمود و در این باب قصایدی گفته شد كه این شعر از یكی از آن قصاید است:



غربت فی الشرق شمس فلها عینی تدمع

مارأینا قط شمس غربت حیث تطلع



در قبه هارونی بالای سر هارون بدن مبارك حضرت رضا را دفن كردند - قبر هارون در وسط قبه است و مرقد رضوی بالای سر هارون در شمال شرقی و روضه كه بعد از ساختن



[ صفحه 152]



ضریح منور وسعت طرف بالای سر مبارك خیلی كم شده و بدین وضع كه هم اكنون می بینیم می باشد.

حاجی ملا هاشم در منتخب التواریخ می نویسد: از دیوار پشت سر تا قبر هارون سه ذراع (5 / 1 متر تقریبی) فاصله داشته و از دیوار بالا سر تا قبر هارون چهار ذراع و از قبر هارون تا مرقد مطهر سه ذراع فاصله است و صاحب خرایج می نویسد از دیوار پشت سر تا مرقد مطهر هشت پا فاصله بوده و لذا مرقد در وسط حقیقی قبه واقع نشده و فضای پیش رو قریب دو ذراع بیشتر از فضای پشت سر است و وضع ضریح و صندوق مبارك هم شاهد گفتار است.

كشف ضریح

اما فرش ضریح مطهر خشت بلور بود كه طرف پائین نیم ذرع سه طرف دیگر شش گره بود و ضریح مسلما در قرن دهم بوده است و قبل از آن را خبری نداریم زیرا مسلما ازبك ها «عبدالمؤمن ازبك» نفایس مشهد و ذخایر آن را به غارت بردند و از آن جمله قطعه ای الماس كه به اندازه یك تخم مرغ بود و شمعدان های طلا و ضریح و غیره را به غارت بردند.

صندوق و ضریح مقدس تقریبا شش گره منحرف به جنوب است و خود حرم سه گره تقریبی منحرف به جنوب است چنانچه از درب پیش روی مبارك معلوم می شود و جمعا انحرافش به جنوب 9 گره تقریبی می شود.

پیدا شدن سنگ مرمر به جای صندوق

گفته شد كه صندوق حضرت امام رضا علیه السلام از چوب گلابی یا فوفل با میخ های طلا و بست های طلا ساخته شده بوده ولی به مرور ایام دستخوش هوا قرار گرفته در طول چندین قرن خورد شده به هم فرو ریخته بود تا در سال 1307 شمسی به فكر عوض كردن آن افتادند و به جای صندوق خاتم و چوبی صندوقی از سنگ مرمر عالی كه در دنیا نظیر ندارد به همان اندازه كه صندوق چوبی بوده بدون كم و زیاد پیدا شد و تراشیده و صیقل داده شد و به جای صندوق چوب فوفل گذاشتند و آن قطعات صندوق چوبی را با طلاها كه بالغ بر 35 هزار مثقال می شد در 4 صندوق در ضریح مدت ها بوده و بعد رضا پهلوی معدوم دستور داد به بانك ملی طلاها را فروختند و از پول آن مزرعه بزرگی در دره گز خریدند كه اكنون مبلغ زیادی درآمد سالیانه آن است و كتیبه های طلا كه به خط علیرضای عباسی بر آن صندوق اضافه شده بوده برگردانیدند و فعلا در موزه می باشد كه عكس آن تهیه شده در همین كتاب از نظر خوانندگان می گذرد و اینك عین شرحی كه آقای حاجی محمد حسین حجارباشی زنجانی سازنده و كاشف سنگ ضریح نوشته است از جهت تاریخ از نظر خوانندگان می گذرانیم



[ صفحه 153]



و متذكر می گردیم كه پیدا شدن این سنگ بدون شك با این خصوصیات و با این حجم از نظر زمان و مكان از معجزات آن حضرت است.

در سال 1308 شمسی از طرف رضا پهلوی معدوم به این جانب امر شد كه برای ساختمان حجاری آرامگاه فردوسی به مشهد عزیمت نمایم مدت یك سال مشغول ساختمان آرامگاه بودم تا هشتم ماه رجب 1309 شمسی آقای اسدی تولیت عظمی به این جانب كتبا دستور دادند كه صندوق مرقد مطهر حضرت رضا علیه السلام را بازدید نمایم لذا ساعت 7 بعد از ظهر روز هشتم رجب به حرم مطهر مشرف و مشاهده نمودم كه آقایان جم استاندار و اسدی تولیت و سرلشگر جهانبازی و سرهنگ نوائی و شوشتری و حاجی قائم مقام و آقایان حجج اسلام حاج آقا حسین قمی و آقای حاج سید صدرالدین و حاج میرزا احمد كفائی و آقای حاج میرزا احمد زنجانی رئیس عدلیه پیش روی مباركه نشسته بودند آقای اسدی گفتند تصمیم گرفته ایم شما را مأمور تهیه صندوق مرقد مطهر از سنگ مرمر یا سنگ خلج نمائیم زیرا صندوق فعلی در اثر مرور ایام پوسیده و از بین رفته است لذا برای اندازه گرفتن صندوق به اتفاق آقای حاجی میرزا احمد كفائی كلیددار ضریح مطهر و حضرت آیت الله حاج سید صدرالدین و حاج محمد رضای معمار آستانه به داخل ضریح مشرف شدیم صندوق مزبور از چوب گلابی ساخته شده بود كه روی آن به قطر یك میلیمتر طلا تذهیب شده بود و در پایه پائین آن اسم شاه عباس كبیر با طلا منقوش بود و دو طرف دیگر آن به كلی پوسیده بود و یك طرف آن كه سالم بود اندازه گرفتیم 19 / 2 متر طول - ارتفاع 10 / 1 متر عرض 10 / 1 متر بوده سپس قرار شد صبح همان روز به دارالتولیه برای مذاكره مراجعه نمایم در مراجعت از تشرف به حرم مطهر در بین راه به آقای صدر زنجانی كه از منسوبین این جانب است مصادف شدم مشار الیه به اصرار مرا به منزل خود برد در منزل بر حسب اعتیادی كه این جانب به تریاك داشتم و هر روز بالغ بر 3 تا 4 مثقال تریاك می كشیدم لذا مرا به كشیدن تریاك دعوت نمودند این جانب نیز نرفتم علت را رسیدند عرض كردم لبی كه مرقد مطهر حضرت رضا را بوسیده است وافور بر او حرام است و سپاسگذار خداوندم كه تا كنون دیگر لبم به وافور و كشیدن تریاك نرسیده است.

بر حسب قراری كه شد صبح روز 9 رجب 1309 شمسی به دارالتولیه مراجعه آقای اسدی دستور دادند كه مشغول تهیه كار شوم و به مبلغ ده هزار ریال هم برای كارگران حواله دادند در شب 13 ماه رجب خواب دیدم كه در زمین های سعدآباد كه فعلا منازلی در آن جا ساخته شده و در آن وقت فقط



[ صفحه 154]



اراضی بیاضی بود هستم و كاغذهائی از آسمان به طرف زمین می آمد از شخصی كه پهلوی من ایستاده بود سئوال نمودم كه این اوراق چیست گفت چون عید تولد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است و حضرت رضا علیه السلام قصد عزیمت به نجف را دارند این ورقه ها ریخته می شود كه هر كس بخواهد حضرت را زیارت نماید خدمتش مشرف شود یكی از آن ورقه ها به دستم آمد در عالم خواب به طرف حرم مطهر روانه شدم و مشاهده نمودم حرم مطهر پر از جمعیت است و فقط از درب پیشروی تا ضریح یك راهروی باریكی خالی بود من با خود گفتم در جلو درب می نشینم كه موقع تشریف بردن حضرت دست مباركش را ببوسم و سپس مشاهده نمودم كه روبروی درب جواهر ضریح مطهر یك منبر گذاشته اند و حضرت در پله پائین آن نشسته عمامه مشكی بر سر و عبای خاكستری بر دوش داشتند من حضرت را نشان دادم و همه برخاستند كه بروند دست حضرت را ببوسند حضرت با اشاره به دست مبارك اجازه نفرمودند و فرمودند بنشینید حرفی دارم تمام مردم همه در جای خود قرار گرفته من در آن لحظه چشمم به پای حضرت افتاد كه برهنه بود به شخصی كه پهلویم نشسته بود گفتم من به سنگ های قدمگاه شك داشتم و می گفتم جای پای كه هست حجاری است ولی اكنون كه پای حضرت را مشاهده می كنم معلوم می شود كه همان جای پای مبارك حضرت است آن شخص هم پس از مشاهده حرف مرا تصدیق نموده حضرت فرمود چون می خواهم به زیارت جدم بروم می خواهم واقعه كربلا را برای شما بیان نمایم شروع فرمودند به مرثیه حضرت سیدالشهدا از ابتدا شروع كردند به ذكر مصائب و مردم همه گریه و شیون می نمودند و در خلال گفتار حضرت امر به سكوت می فرمودند و مجددا به سخن خود ادامه می دادند تا فرمایشات حضرت تمام شد بعد حضرت برخاسته كه از درب پائین پا خارج شوند وقتی حضرت سه قدم تشریف بردند مجددا مراجعت و با دو نفر مصافحه كردند و بعد به طرف این بنده تشریف آورده و مرا بغل گرفت و یك طرف گونه مرا بوسیدند من هم بالای لب طرف راست آن حضرت را بوسیدم آن حضرت گریسته و فرمودند تا امروز هیچ كس لب مرا نبوسیده و من به یاد مسموم شدن حضرت افتادم و فرمایش حضرت را كنایه از همین امر دانستم و شروع به گریه كردم و دامن حضرت را گرفتم و عرض كردم یابن رسول الله از شما شفاعت روز قیامت می خواهم فرمودند انشاء الله بعد به راه افتادند من چون دیدم حضرت می روند دست از دامن ایشان برداشتم و با حضرت آمدم مشاهده كردم از درب پائین پای حرم مطهر دیگر سقفی وجود نداشت و آسمان صاف و شفاف و پر از فرشته های آسمانی كه اسب بالدار همراه داشتند می آمدند فرشته ای كه دهانه اسب مزبور را داشت به زمین آمد و یك جفت نعلین سبز بر زمین گذاشته حضرت پای مباركش را در نعلین نموده و خواستند سوار شوند پای اول را در ركاب



[ صفحه 155]



گذاشته رو كردند به جمعیت و با سر خداحافظی نمودند حضرت سوار شدند و اسب پرواز نمود و از كثرت فرشتگان به كلی سطح آسمان پوشیده شده بود و همین طور كه به آسمان مشاهده نمودم در مقابل كوه بسیار بلندی بود حضرت و فرشتگانی كه در ملازمت آن سرور بودند از آن كوه عبور و ناپدید شدند و من از خواب بیدار شدم و بسیار گریستم و پس از به جای آوردن نماز صبح به كارخانه رفتم و سپس به منزل آقای حاجی میرزا احمد كفائی رفتم و خوابی را كه دیده بودم برای ایشان نقل كردم وی فرمودند كه چون شما با خلوص عقیده و نیت اقدام به تهیه سنگ مرقد مطهر نمودید توفیق دیدن این خواب را حاصل كردید و البته عمل شما مورد قبول و توجه حضرت می باشد و بعدا به وسیله ایشان به آقای اسدی عرض كردم كه خودم سنگ را تقدیم می نمایم به شرط این كه اجازه یك قبر برای خودم مرحمت نمایند و دیگر این كه اجازه داده شود در پائین سنگ عمل و تقدیمی مرا حك نمائید و هر دو درخواست این جانب مورد قبول واقع شد و من هم تا مدت هفت ماه در معدن خلج مشغول تهیه سنگ بودم ولی هر چه بیشتر جستجو كردم كمتر موفق می شدم تا اینكه به كلی مأیوس شدم در یك شب جمعه به حرم مطهر مشرف و عرض كردم یابن رسول الله اگر لیاقت و توفیق انجام عمل را دارم خودت بر من واضح و آشكار ساز و اگر هم سعادت این خدمت را ندارم آن هم بر من معلوم شود در همان شب خواب دیدم كه در روی تپه نزدیك آبرده ایستادم سیدی نزدیك من بود و گفت اینجا را بكن سنگ قبر مطهر حضرت رضا علیه السلام این جا است من در خواب بیل و كلنگ برداشته زمین را كندم سنگ قبر مطهر حضرت ساخته و حاضر و چراغی كه در وسط آن روشن بود به من نشان داد از خواب بیدار شدم و قضیه را با آقای اسدی عرض كردم ایشان خندیده گفتند گمان نمی كنم در این راه معدنی باشد عرض كردم برای خوابی كه دیده ام بایستی بروم همان ساعت سوار ماشین شده به شاندیز رفتم در میدان شاندیز پیاده شده و یك سره به نزدیك همان تپه رفتم در اطراف مشاهده كردم آثاری ندیدم و لكن چند سنگ در روی همان تپه گذاشته مراجعه نمودم اخوی خود و چند كارگر را مأمور و دستور دادم كه 40 ضربدر 40 متر به عمق سی متر زمین را بكنند بعد یك متر آن را رها كرده بقیه را یك متر دیگر گود نمایند به همین ترتیب آن ها عمل نمودند تا به سنگ های جوش قلوه ای رسیده كه دیگر كلنگ كار نمی كرد و یك روز صبح دیدم قاصدی آمد و وضعیت را شرح داد لذا به محل عزیمت رفتم و به من گفتند كه شما بیهوده پول خرج می كنید من در جواب گفتم شما اجرت می گیرید و كار می كنید در 500 متری آن جا چشمه ای بود جلوی او را بسته و آب را به هر كیفیتی بود به سر تپه رسانیدم و دستور دادم یك روز و یك شب در آن تپه آب بیاندازند و پس از این كه زمین كاملا خیس شد شروع به كندن



[ صفحه 156]



كردند تا این كه یك روز صبح دیدم كارگری یك قطعه سنگ مرمر كه اخویم فرستاده بود آورده و نشان داد و مژده داد كه سنگ مورد نظر پیدا شده با مسرت تمام فورا به آن جا رفتم دیدم یك قطعه سنگ مرمر بزرگ و چند قطعه كوچك پیدا شد كه گوئی نصب كرده باشند آن ها را گفتم تا وسائل برداشته و بالا آوردند و به آقای اسدی مژده پیدا شدن سنگ مزبور را دادم و عرض كردم خوابی را كه دیدم تعبیر شده و همان سنگ را كه در خواب دیدم یافتم سنگ ها را به كارخانه حمل و مشغول به تهیه و تراش آن ها گردیدم و پس از مدتی به آقای اسدی اطلاع دادم كه سنگ های مرقد مطهر حاضر است و آقای اسدی به خدام آستان قدس اطلاع دادند كه فردا كه پانزدهم ماه شعبان 1310 شمسی بود سنگ ها را به حرم مطهر حمل بنمایند و در همان شب در عالم خواب دیدم كه به حرم مطهر مشرف و دو نفر درب حرم مطهر ایستاده و هر دو نفر آن ها نورانی و لباس عربی بر تن و تحت الحنك سبز انداخته بودند آن ها مرا به نام صدا كردند كه حجارباشی بیا قبر تست و مشاهده نمودم كه قبر مخصوصی از بلور ساخته شده است و نیز دیدم كه در داخل ضریح مطهر در روی قبر سنگ كار گذاشته شده و داخل آن چراغی می سوزد به همان وضعی كه قبلا در خواب دیده بودم عرض كردم كه من هنوز سنگ را نگذاشته ام و قرار است فردا بیاورند حال می بینم كه قبر حاضر و سنگ گذاشته شد آن آقائی كه عمامه سبز بر سر داشتند فرمودند كه این سنگ از روز ازل برای قبر جدم معین شده و منظور این بود كه به دست تو انجام شود و نام تو در آن حك گردد عرض كردم فدایت شوم این پایه كه ابدا كلنگی به آن كار نمی كرد چطور كنده و این آینه را نصب نموده اند؟ جدم فرمودند این آینه را نصب كنند تا تو به جدم نزدیك شوی عرض كردم من خیال داشتم تابوتی از سنگ بكنم كه پس از مرگم مرا در آن گذاشته و در آستان حضرتت دفنم كنند فرمودند این قبر تو است می خواهی از سنگ بساز می خواهی نساز همان وقت از خواب بیدار شدم و در روز خواب را برای آقای اسدی عرض كردم آقای اسدی فرمودند همان مكانی را كه خواب دیده ای برای قبر به شما خواهم داد و بعدا بر حسب قرار قبلی مرحوم فراش باشی و عده ای از خدام با تشریفات مخصوص صندوق سنگی را از كارخانه حمل و به حرم مطهر وارد نمودند و در داخل آن چراغی برقی نصب و در همان جا عكس هائی با حضور عده ای از علماء و معاریف شهر مشهد برداشته شد و بعد مشغول شدیم به ساختمان ضریح مطهر و چون ضریح فولادی خراب شده بود آن را باز نمودند تا تعمیر گردد و ضریح دوم را هم منجنیق به ارتفاع یك متر بالا زده شد و اطراف ضریح را ماسه و سیمان پی ریزی گردید كه كاملا پایه های آن محكم و به مرور زمان از بین نرود بعد مشغول روی قبر مطهر شدیم روی



[ صفحه 157]



قبر به ارتفاع نیم متر تربت بود تا قبر مبارك ظاهر گردید كه در روی آن مقداری مسكوكات قدیمی مختلف دیده شد كه فعلا هم در آستانه موجود می باشد نمای قبر را از خشت خام درست نموده و روی آن را گچ سفید كشیده بودند و روی قبر مبارك سنگ و آثاری نبود فقط پائین قبر مبارك یك سنگ سیاه به طول 30 / 1 متر و 70 / 10 همین طور در زمین گذاشته بودند و بعدا دو قبر در پشت سر حضرت درست كردند وسط دو قبر به شكل تیغه كار گذاشتند و سپس چهار پارچه آهن 35 سانتی آقای میرزا محمد دانش بزرگ نیا تقدیم نمودند كه از این چهار قطعه آهن چهار پایه آهنی درست نمودند كه سر هر یك در زیر ضریح و مرقدی كه از سنگ تهیه شده كاملا روی آن ها قرار بگیرد تا این كه فشاری بر سرداب وارد نیاید در وسط این آهن دو قطعه شعر كه آقای آیت الله حاج سید صدرالدین تاریخ تعمیر و تهیه سنگ را به صورت نظم در آورده بودند حك شده و نصب صندوق تهیه شده روی آن قرار گرفت و اطرف خارج مرقد را از شیشه به قطر 5 / 1 كه در زمان شاه صفی تقدیم شده و اسم آن هم نوشته شده با همان مفروش گردید.

در سال 1323 كه جناب آقای محمود فرخ به كفالت نیابت تولیت عظمی منصوب شده بودند با استقبال و پیشنهاد این جانب و تعیین هزینه های لازمه شروع به تعویض سنگهای حرم مطهر كه در اثر مرور زمان شكسته شده بود گردید و پس از چندی تعویض سنگ ها و تبدیل آن ها به سنگ های جدید به صورت بسیار زیبا و خوبی خاتمه پذیرفت.

به این ترتیب صندوق چوبی جای خود را به صندوق مرمر داد و چنانچه در عكس آن می بینیند آیت الله قمی كلیددار ضریح مطهر در آن سال پس از نصب صندوق مرمر دعا می كند و بعد از خاتمه بنائی ضریح را دور صندوق روی مرقد نصب كردند.

ابوفراس



باء اتقیل الرضا من بیعته

و ابصروا الغضهم من رشد دعموا



عصابة شقیت من بعد ما سعدت

و معشر خلكوا من بعد ما سلموا



لا بیعة رد عنهم عن دمائهم

و لا بین و لا قرنی و لا رحم





[ صفحه 158]



صندوق و عتیقه جات روی آن

علمای عظام غبارروبی ضریح مطهر را انجام می دهند قرآن خط حضرت علی (ع) و خط حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام كه روی پوست آهو نوشته شده گردگیری و بر روی قبر مطهر حضرت رضا (ع) قرار گرفت اشیاء عتیقه ی داخل ضریح پس از غبارروبی به داخل ضریح عودت داده شد.

همه ساله دوبار مراسم غبارروبی داخله ی ضریح مطهر طبق معمول سنواتی با حضور نایب التولیه آیت الله خراسانی و آقای فقیه سبزواری كلیددار ضریح و روضه آستاندار خراسان و فرمانده لشكر و چند نفر از علماء مانند حاجی شیخ احمد شاهرودی آیت الله زاده خراسانی و رؤسای ادارات دولتی و محترمین و رؤسای دوائر آستان قدس رضوی و عده ای از سران خدمه و خدام انجام می گیرد.

ابتدا مدعوین در اطاق مخصوص صرف چای نموده و سپس به وسیله رئیس اداره تشریفات آستان قدس برای تشرف به حرم هدایت می شوند.

آن گاه كلیدهای قفل طلای ضریح مطهر كه در جعبه مخصوص قرار داشت نزد آیت الله فقیه سبزواری كلیددار ضریح مطهر بوده و ایشان قفل های درب ورودی ضریح مطهر را باز نمودند.

آقای حاجی میرزا احمد آیت الله خراسانی و آقای فقیه سبزواری و حاجی شیخ احمد شاهرودی برای انجام غبارروبی به داخل ضریح مطهر رفته و قرآن های مجید و اشیاء عتیقه ای كه داخل ضریح بود برای گردگیری به وسیله یكی از سرخدمه كه در مدخل ضریح مطهر در داخل حرم ایستاده از ضریح مطهر خارج نموده و به دست مدعوین داده و هر یك آن ها را بوسیده و به دیگری تسلیم می نمایند سپس روی پارچه سفیدی كه برای گردگیری گسترده شده بود قرار دادند.

اشیاء مزبور عبارت بود از:

1- قرآن مجید خط حضرت امام موسی كاظم علیه السلام در 83 ورق پوست آهو با حاشیه شیخ بهائی علیه الرحمه.



[ صفحه 159]



2- قرآن خط كوفی در پنج ورق دو رو دارای حاشیه به خط و امضای مرحوم شیخ بهائی كه تشیخص داده اند خط حضرت علی علیه السلام می باشد.

3- جزوه قرآن مجید به خط كوفی تقدیمی مرتضی قلی خان طباطبائی در 65 ورق كه در سال 1337 هجری قمری نوشته شده.

4- قرآن خطی پنج برگ دو رو.

5- قرآن خطی به خط روزبه بن محمد رضا كه در تاریخ 1312 آن را به اتمام رسانده و در سال 1313 قمری حاشیه آن را تكمیل و تقدیم داشته است.

6- قرآن مجید خطی 55 ورق كه دارای حاشیه به خط مرحوم شیخ بهائی است و شاه عباس كبیر آن را وقف نموده است.

7- قرآن مجید خط كوفی در 341 ورق برك آهو با سجل مرحوم شیخ بهائی موقوفه شاه عباس كبیر كه در سال 1009 قمری وقف شده است.

8- لوح قرآن مجید چهارگوش بزرگ از پشم یك پارچه.

9- لوح مربع به اندازه متوسط از پشم یك پارچه.

10- لوح كوچك از پشم یك پارچه.

11- شمعدان دو شاخه بزرگ یك پارچه از پشم.

12- لوح زرین میناكاری بزرگ تقدیمی حاجی میرزا علی اكبر قوام الملك كه در آن سال 1274 قمری حك شده است.

پس از آن كه اشیاء مزبور روی پارچه سفید قرار گرفت آقایان مأمورین نظافت آن ها را گردگیری و نایب التولیه ی وقت با كمال دقت آن ها را با اسنادی كه در داخل ضریح بود تطبیق نمودند و سپس صورت مجلس به امضاهای مربوطه رسید و به ترتیبی كه اشیاء از ضریح خارج شده بود به داخل ضریح عودت داده شد كلیددار كلیه نذورات را كه پیش از دوره های گذشته بود تمام آن ها را به خارج داده و با حضور مدعوین در داخل كیسه های بزرگ متقالی كه قبلا تهیه شده بود پر كرد و سر آن ها را مهر و لاك نموده كه بعد با تشریفات خاصی كه با شركت جمعی انجام خواهد شد شمارش شده و نذورات طبق معمول صورت برداری شود.

و آن چه پیش بینی می شود فقط وجوه نذورات این نوبت گردگیری از پانصد هزار ریال وجه



[ صفحه 160]



نقد تجاوز خواهد كرد.

تا ساعت یازده آقایان از غبارروبی ضریح فراغت یافته و از ضریح خارج می شوند و با تشریفات مخصوص مجددا درب ورودی قفل شده و مدعوین به صرف چای دعوت شده و مقارن ساعت یازده و نیم پس از صرف چای آستانه مقدسه را ترك كردند.



هذا الافق المبین قد لاح لدیك

فاسجد متذللا و عفر خدیك



ذا طور سنین فاغصص الطرف به

هذا حرم العزة فاخلع نعلیك



بارگاه شاه شاهان است این

كوی جانان بنگه جان است این



روضه ی قدس و سرای سر حق

دست حق این جا بگرداند ورق



پای كوب اینجا كه دست از كار رفت

اهل سر در پرده اسرار رفت



چون كه عاشق شد به خلوتگاه راز

چند گاهی كرد باید در فراز